شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۱

دوست ... ، به اصطلاح دوست





به زمانی یه شخصی و میشناختم، که به هر کسی نشونش می دادم با افتخار میگفتم، این دختر رفیقمه، ۴ ساله میشناسمش، بهترین دوستم(در کنار سیا)، اون دختر الان اگه بود هنوز بهترین دوستم بود، کنار دوستای دیگم، اما نخواست! حالا که ماهارو از زندگیش انداخته بیرون امیدوارم دوستای خوبش کاریو که اون با ماها کردو باهاش نکنن!
تاریخ انقضای ما هم رسید خانوم! فقط دیگه به هیشکی نگو رفاقت من مثل خیلیا نیست، توم یکی هستی عین همون خیلیا!


پ.ن: روزگار بدون ما؛ بازم امیدوارم به کامت باشه.

یکشنبه، دی ۱۸، ۱۳۹۰

حس عجیب



چند وقتیه که یه چیزای داره تو زندگیم تموم میشه و من کمی دچار اشفتگیم، نه از شروع چیزای جدید، از تموم شدن هایی که مطمئن نیستم درست تموم شدن.

پ.ن: دلم بام میخواد اما شما بخوانید، پیاده روی لازمم.

چهارشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۹۰

شیدای

 

IMG_0681

در خفای خانهٔ خود چه بگویم،‌ای دریغا

دریغ از گشاده دستی‌

نه ز پول،‌ ز دل‌ پرستی

گفت بودند که آنچه داری

نه ز چهر که اذان دل‌ داری

به هوای آن دل ‌‌ای زیبا

پا گذشتم در این قدمگاه

چه بگویم‌،‌ ای دریغا

نه از آن دل‌ مانده بود،‌ نگار

نه از آن گشاده دستی‌

نه ز شیدای و نه آن یگانه مستی

 

پویا

۹۰/۷/۲۷ - ۵:۱۸

جمعه، تیر ۱۷، ۱۳۹۰

زندگى …

 

200174972-001

زندگى موسيقى لحظهاست،

               ضرب اهنگ بودنهاست

   در اوج بودن، نبودنهاست

                                    آهى كشيدن

اى كاشى گفتن

                     تلاشى كردن

اما

                                 اما... نرسيدنهاست!!!!

 

 

 

 

نفسى كشيدن و بى خاطره مردنهاست!

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۰

خسته‌ام

 

 

DSC0239198

 

محبوس در پیچک تنهایی ها

نشست بر خاکستر یادگاری ها

می‌ نویسم از دل‌ شکستگی ها

تا بدانی غم بی‌ تو بودن ها

چه کرد با این دل‌ خسته و تنها

 

 

 

پ.ن ۱: تو که رفتی‌ بیا خاطرهاتم با خودت ببر

پ.ن ۲: خستگی‌ام برا خودش عالمی داره!

پ.ن ۳ : می‌خوام یه مدت بزنم تو خط بی‌خیالی، ببینم انور چه خبر! خدا رحم کنه!

شنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۹

من آن …

 

matarsak

 

من منم، خسته از روزمرگهای روزانه! همان مترسکم که فقط باد پائیزی را به آغوش میکشد!

 

من آن دوره گرد عاشقم

که در پس کوچه‌های خاطره

آواز‌های کودکانه می‌خواند

من همان دست فروش عاشقم

که در بساط خود

هیچ نداشت

شاید فریاد محبوسم

در مکعب ترانه‌‌های تو

من آن خبر بازگشتم

اسیر در پاکتی خیس

همانکه، هیچگاه به صاحبش نرسید

من آن مترسک

گشوده آغوشم

میان دشتی‌ سبز

من آن قطره بارانم

میان آسمان

اما، تنها

 

پ.ن: ...

پ.ن ۲:          :|

چهارشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۹

به فکرم





به فکر یه کارای برای آینده هستم! یه سریش دست من و یک سریاش هم نیست! لطفا مرا هم دعا کنید!


پ.ن: به فکر خرید یه دامنه هم برای اینجا افتادم، بلکن اینجوری از شر این قیلترینگ راحت شیم!